ای جوان تو میدانی و همه میدانند که زندگی از تحمیل لبخندی بر لبان من، تو میدانی و همه میدانند که از شادی توست که من در دل میخندم ، نمیتوانم خوب حرف بزنم، دریاب! دریاب! من تو را دوست دارم. آزادی تو مذهب من است، خوشبختی تو عشق من است، و آینده تو تنها آرزوی من
از آوردن برق امیدی در نگاه من،
از بر انگیختن موج شعفی در دل من عاجز است.
شکنجه دیدن بخاطر تو،
زندانی کشیدن بخاطر تو،
و رنج بردن بپای تو تنها لذت بزرگ زندگی من است!
از امید رهائی توست که برق امید در چشمان خستهام میدرخشد
و از خوشبختی توست که هوای پاک سعادت را در ریه هایم احساس میکنم.
نیروی شگفتی را که در زیر این کلمات ساده و جملههای ضعیف و افتاده پنهان کرده ام،
همه زندگیم و همه روزها و همه شبهای زندگیم،
هر لحظه از زندگیم بر این دوستی شهادت میدهند،
شاهد بودهاند وشاهد هستند.
قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت |